کاش فاصله ای میان ما نباشد ...
چقدر به هم نزدیکیم، در روزهایی که حتی نمی توانم دستانت را در دست بگیرم؛ و چه اندازه می هراسم، از روزی که دستانت در دستم باشد اما، ...
نویسنده :
مادر
10:53
آبگرم
روز جمعه ساعت 9 صبح بیدار شدیم و بابایی گفت بریم آبگرم ، ساعت 11 از خونه اومدیم بیرون و ساعت 12 و نیم ظهر رسیدیم آبگرم باید پیاده می رفتی و جادش ماشین رو نبود . خیلی قشنگ بود و خوش گذشت وسط راه که کوه ها به هم نزدیک بود و آفتابم نبود آب یه کمی سرد بود شما هم شلوارت رو خیس کرده بود بابایی مجبور شد بغلت کنه ، بین راه دوست داشتی خودت تو آبا راه بری ، تا حالا اینجور جایی رو ندیده بودی . این همه شوق و ذوق کرده بودی که بابایی گفت وقتی که اینجا ثابت شدیم سعی می کنم هر دو هفته محراب رو بیاریم اینجا . اینم عکسایی که گرفتیم : &nb...
...
روز پنج شنبه من یک ساعت آخر رو پاس گرفتم و اومدم خونه آخه قرار بود بریم پیش بابایی و خونه رو مرتب کنیم خاله سمیه و مادرجون با دایی غلامرضا هم با ما اومدن شما خیلی خوشحال بودی بهت می گفتم مادرجون و دایی غلامرضا رو نبریم خونمون . شما می گفتی نه باید بیان تو اتاق خواب من می خوابن . خلاصه ساعت 12 و نیم ظهر نهار خوردیم و راه افتادیم و ساعت حدوداً 4 عصر رسیدم به محض اینکه رسیدیم مادرجون چایی درست کرد و وسایل رو چیدیم . ساعت 6 شب بود که بابایی گفت من میرم کار دارم از همون جا شام می گیرم . ساعت 9 و نیم شب همه وسایلا رو چیدیم و بابایی ساعت 10 اومد که شام خوردیم بعد گرفتیم خوابیدیم منم از خونه خیلی خوشم اومد خونش قشنگه فقط یه بدی داره اونم...
نویسنده :
مادر
11:35
اسباب کشی
بابایی هفته پیش رفت بازم یه شهر دیگه و یه خونه و انبار و مغازشو اجاره کرد . اینجوری که بابایی میگه خونه از مغازش خیلی خیلی دوره . اما از تمیزی و قشنگی خونه تعریف می کنه میشه گفت زیرزمین و صاحب خونه طبقه بالا زندگی می کنه و خوبیشم اینه که حیاط و درب خونه جداست من و مادرجون و خاله سمیه با بابایی شروع کردیم و وسایل خونه رو توی کارتون جاسازی کردیم . بابایی به باربری و چندتا از دوستاش زنگ زدن که یه ماشین بزرگ کرایه کنه که متاسفانه یا خیلی کرایشو گرون می گفتن یا هم می گفتن روز شنبه . بابایی می خواست که چون جمعه تعطیله و من اداره نمی رم بریم و وسایل رو بچینیم که متاسفانه نشد . شب بابایی به عمو مهدی زنگ زد که بیاد بیرجند - از مشهد بیاد - تو...
نویسنده :
مادر
11:31